فرهنگ امروز/ محسن آزموده: شواهد و قراین نشان میدهد که استادان فلسفه در ایران نسبت به وضعیت این شاخه بنیادین از معرفت در نظام دانشگاهی ایران، اتفاق نظر ندارند. یعنی در حالی که غلامعلی حداد عادل، استاد قدیمی فلسفه در دانشگاه تهران معتقد است وضعیت فلسفه در دانشگاههای ما نسبت به گذشته بهبود یافته است و دانشجویان امروز در مقایسه با دانشجویان نیم قرن پیش به منابع فارسی بهتر و بیشتری دسترسی دارند، رضا منصوری، استاد شناخته شده فیزیک که همواره نقدهای جدی بر سیاستگذاری علمی در ایران دارد، معتقد است جهتگیری این مقایسه دقیق نیست و اتفاقا در مقایسه با دانشگاههای خارج از کشور وضع فلسفه و به طور عام علوم انسانی در ایران، مطلوب نیست. او حتی ترجمههای کثیر مورد اشاره حداد عادل را مورد پرسش قرار میدهد و معتقد است بسیاری از این ترجمهها قابل استفاده نیست. بگذریم که شاپور اعتماد دیگر استاد فلسفه ایرانی، اساسا وضعیت ما را شکست مطلق ارزیابی میکند و معتقد است علوم انسانی و به طور کلی دانشگاههای ما در وضعیت ناگواری به سر میبرند.
در نشست «نظام دانشگاه و آینده فلسفه در ایران: بررسی رویکردها، سیاستگذاری و علوم انسانی» که عصر دیروز از سوی مرکز سپهر اندیشه جهاد دانشگاهی و انجمن علمی فلسفه دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد، این سه استاد دانشگاه که از قضا هر سه تحصیلات خود را در رشته فیزیک آغاز کرده بودند حضور داشتند و هر یک از منظر خود به نقد و ارزیابی وضعیت فلسفه در ایران پرداختند. این نشست با سخنرانی حمید طالبزاده، مدیر گروه فلسفه دانشگاه تهران آغاز شد. طالب زاده، در سخنان کوتاه خود، به اهمیت جایگاه علوم انسانی در نظام دانشگاهی ایران تاکید کرد. در ادامه، اردشیر منصوری، دانشآموخته فلسفه علم و استاد دانشگاه، ضمن معرفی سخنرانان و اشاره به پیشینه پژوهشی ایشان، به طرح بحث پرداخت و پرسشهایی را از هر یک از سخنرانان مطرح کرد. سپس استادان حاضر در جلسه به پاسخگویی پرداختند که در ادامه گزارشی اجمالی از اهم سخنان ایشان از نظر میگذرد. لازم به ذکر است در پایان جلسه پرسشهای انتقادی دانشجویان و اساتیدی که در جلسه حضور داشتند با سخنرانان مطرح شد. در این نشست، استادانی چون غلامحسین کریمی دوستان، حمیده کوکب، حسین شیخ رضایی، لاله قدکپور، مالک شجاعی و شاهد طباطبایی نیز حضور داشتند.
وضع فلسفه به طور کلی بهتر شده است
غلامعلی حدادعادل، استاد فلسفه و رییس شورای تحول علوم انسانی بحث خود را با اشاره به وضعیت فلسفه در ایران آغاز کرد و گفت: بنده قدیمیترین عضو گروه فلسفه دانشگاه تهران هستم که بیش از ٥٣ سال است در این دانشگاه فعالیت میکنم. وقتی وضعیت دانشجویان امروز را با دانشجویان گذشته مقایسه میکنم، میبینم سطح آموزش و پژوهش فلسفه نسبت به زمان ما خیلی پیشرفت داشته است.
وی نشانه این پیشرفت را فراوانی منابع اصلی در زبان فارسی خواند و گفت: مثلا در رشته تخصصی من که فلسفه کانت است در تمام آن سالها تنها ١٢ صفحه موجود بود اما امروزه خوشبختانه کمتر اثر مهمی از کانت وجود دارد که به فارسی ترجمه نشده باشد. همچنین در زمینه متون دیگر نیز آثار متعددی تالیف و ترجمه شده است. برای نمونه در آن زمان در همه کشور حتی یک کتاب ١٠٠ صفحهای راجع به فلسفه علم وجود نداشت اما خوشبختانه حالا هم فلسفه به معنای کلی و هم رشتههای تخصصی مثل فلسفه علم، فلسفه منطق، فلسفه اخلاق و... گسترش یافته است.
تولید انبوه فلسفه خوانده لازم نیست
حدادعادل در ادامه به جنبه منفی رشد فلسفه در ایران اشاره کرد و گفت البته این نگرانی من اختصاص به رشته فلسفه ندارد و مشکل همه رشتهها است و آن توسعه آماسگونه این رشته است. مطابق آمارها در حال حاضر حدود ٨ هزار دانشجوی فلسفه در کشور داریم که ٦ هزار و پانصد نفر از آنها در دانشگاه آزاد و پیام نور درس میخوانند. به خاطر دارم که در همان زمان دانشجویی ما دکتر یحیی مهدوی میگفت رشته فلسفه مانند برخی رشتهها همچون پزشکی و داروسازی نیست که در آنها نیاز به تعداد فراوانی فارغالتحصیل باشد. امروز حجم بالای دانشجویان فلسفه معضل اشتغال این دانشجویان را به وجود آورده که نتیجه آن یاس و ناامیدی فلسفه خواندهها است.
حدادعادل در بخش دیگر از سخنان خود در پاسخ به این سوال که فلسفه به چه درد میخورد گفت: فلسفه به پرسشهایی میپردازد که هیچگاه انسان را رها نمیکند و هیچ علمی هم نمیتواند به آنها پاسخ دهد. وی تاکید کرد مشکل ما این است که در کارهایمان فکر نمیکنیم. من که از عالم سیاست میآیم و خبر دارم و الان هم در آن هستم، اعتراف میکنم در بسیاری از موارد مجال فکر کردن نبوده و تفکر غریب است. ما به بچههایمان فکر کردن را یاد نمیدهیم. وی گفت اگر بخواهیم در علوم تجربی و مهندسی هم پیشرفت کنیم محتاج پشتوانه فلسفی هستیم.
این استاد فلسفه با اشاره به سنت فلسفی در ایران گفت: ایران کشوری نیست که قبل از ترجمه دکارت و کانت فلسفه نداشته باشد. ما زمینه فلسفی برای شکوفایی فکر داریم. الان در کشور ما فلسفه در حوزههای علمیه بیشتر از دانشگاهها رشد کرده است. ما متاسفانه به فلسفه خودمان بیتوجه هستیم در حالی که پنجاه سال پیش پروفسور ایزودسو که به همراه هانری کربن به ایران آمده بود و فلسفههای غربی و شرقی را به خوبی میدانست مقدمهای بر شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری نوشته و اهمیت فلسفه اسلامی را نشان داد.
وضع فلسفه مساعد نیست
دیگر سخنران این نشست رضا منصوری، عضو هیات علمی فیزیک دانشگاه شریف بود که بحث خود را با اشاره به وضعیت فلسفه در ایران آغاز کرد و گفت: البته من قبول دارم همان طور که آقای حدادعادل گفتند وضعیت ما نسبت به ٤٠ سال پیش بهتر شده است و این در حوزه فیزیک نیز مشهود است. اما نمیتوانم بگویم وضع ما در زمینه فلسفه خوب است. زیرا باید وجه مقایسه روشن شود. الان یک دانشجوی علوم انسانی در دانشگاههای کشورهای پیشرفته در هر ترم کتابهای متعددی میخوانند که الزاما کتاب درسی او نیستند اما در ایران بعید میدانم دانشجویان این اندازه کتاب بخوانند.
اکثر ترجمههای فارسی آثار فلسفی قابل خواندن نیست
منصوری در ادامه به وضعیت ترجمههای فلسفی در ایران اشاره کرد و گفت: من به رشد تفکر فلسفی در زبان فارسی بسیار اهمیت میدهم و آثاری که در این زمینه منتشر شده را مرور میکنم. متاسفانه از ١٠ کتابی که در یک حوزه فلسفی انتخاب میکنم تنها یکی را میتوانم بخوانم. ترجمهها قابل خواندن نیست. بنابراین دانشجویان نمیتوانند آثار ارزشمند فلسفی را به زبان فارسی بخوانند. وی تاکید کرد وقتی به عنوان ایرانی میخواهیم یک مکتب فکری یا فلسفی را نقد کنیم لازم است که آثار اصلی آن حوزه را خوانده باشیم و درک کرده باشیم. در حالی که بسیاری از این آثار هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند. بنابراین چطور میتوانیم بگوییم که وضع فلسفه پیشرفت داشته است؟
در ایران جای تفکر خالی است
منصوری در ادامه در پاسخ به این پرسش که فلسفه به چه درد میخورد گفت: طرح این سوال عجیب است و در کشور ما متاسفانه این پرسش تنها به فلسفه اختصاص ندارد. برای مثال در خاطر دارم که در ابتدای انقلاب در شورای عالی انقلاب فرهنگی میگفتند که فیزیک به چه درد میخورد؟ خودمان درس میدهیم. به عبارتی هر نوع کار بنیادی در ایران عبث تلقی میشود و این ویژگی کشورهای توسعه نیافته است. وی در همین راستا افزود: اما وقتی در سطح دیگری به این سوال نگاه میکنیم، متوجه میشویم که طرح پرسشهای بنیادی از زمان مشروطه به بعد برای ما پدید آمد و ما متوجه شدیم که با مساله عقبافتادگی مواجه هستیم. توجه به توسعه زمانی معنا مییابد که به فلسفه توجه کنیم. فلسفه به پرسشهایی میپردازد که هیچ رشتهای به تنهایی نمیتواند به آنها جواب دهد. ما متاسفانه فکر نمیکنیم و کسی که اهل فکر باشد نداریم. در ایران جای تفکر خالی است. هر کس بگوید فلسفه به درد نمیخورد، نادان است.
شکست مطلق خوردهایم
شاپور اعتماد عضو هیات علمی انجمن حکمت و فلسفه ایران سومین سخنران این نشست بود که بحث خود را در واکنش به اظهارات اردشیر منصوری مدیر این نشست آغاز کرد و گفت: اینکه کارنامه ما در این جلسه مد نظر قرار نگیرد را نمیپسندم. آنچه الان در ایران در زمینه نظام دانشگاهی داریم نتیجه تصمیمگیریها و دخالتهای افرادی چون من و آقای دکتر منصوری و آقای دکتر حداد عادل است. برای نمونه بنده در سال ٢٠١٠ در برگزاری همایش روز جهانی فلسفه در خدمت دکتر حداد عادل بودم. ایشان رییس و بنده مرئوس بودم و تصمیماتی اتخاذ کردیم که تبعات پر دامنهای داشت. شاپور اعتماد با اشاره به اینکه در حدود ٣٠ سال است که در حوزه سیاستگذاری علمی فعالیت میکند، افزود: اگر بخواهم ارزیابی خودم را در یک کلمه مطرح کنم باید بگویم که شکست مطلق خوردهایم. من در این ارزیابی برای اینکه شرمنده نباشم باید بگویم که این شکست تبعاتی دارد.
کشتی فلسفه به گل نشسته است
نظر من این نیست که کلا تدریس فلسفه و انتشار کتابهای آن را تعطیل کنیم بلکه به معنای دکارتی قضیه بهتر است در این وضعیت شک کنیم و از قضا این شک همانطور که دکارت میگفت باید دستوری باشد. یعنی همهچیز را زیر سوال ببریم تا نقطه اتکا را بیابیم و یک جا بایستیم. الان زیر پای ما خالی است. وی در ادامه برای روشن شدن آنچه صورت مساله میخواند، تصویری از دریاچه ارومیه را نشان داد (با استفاده از ویدیو پروژکتور) که در آن یک کشتی به گل نشسته بود و گفت: وضعیت علم الان چنین است و ما در نمک به گل نشستهایم و امیدوارم جان سالم به در ببریم. ما الان به کف کفی که رسیدهایم. وی در ادامه افزود: این کف کف کی بوده را دکتر حداد و دکتر منصوری شاهد هستند. ما از نظر تحقیقات به ٨٧ مقاله در سال رسیدیم. آن هم در سالهای ٦٥ تا ٦٧. آن موقع من در سازمان انرژی اتمی میزان فرار مغزها را بررسی میکردم و دکتر منصوری نیز تعداد مقالههای آی.آس.آی را ارزیابی میکرد. ما به یک نتیجه رسیدیم؛ وضع سقوط تحقیقاتی ما محرز است. باید کاری کرد. من نمیدانم چه اتفاقی افتاد. در سطح آن نیز نبودم. شاید دکتر حداد بداند. نمیدانم. نمیدانم. اتفاقی که در شورای انقلاب فرهنگی در سال ١٣٦٨ افتاد این بود که گفتند ما مختاریم و میتوانیم تمامی سطوح آموزشی، تحقیقاتی، پژوهشی و علمی را در کشور بنیانگذاری کنیم. نمیدانم در شورای انقلاب فرهنگی ابلاغ شده بود یا نه. اما این امر تبعات فوقالعادهای داشت. زیرا ما از زمان تاسیس دانشگاه رضاخانی یک چیز داشتیم. ما دانشگاهی تاسیس کردیم و نسبت به آن نگاه خودمان را داشتیم و معتقد بودیم که اول باید علوم انسانی در این دانشگاه تدریس و تحصیل شود. نخستین بار در سالهای بعد از انقلاب این نگاه خودمان را به صورت جدی به کار بستیم. در طول سالهایی که قبل از انقلاب در کشور دانشگاه تاسیس و ساخته شده بود با همه مشکلاتی که برای آن قایل بودیم اما در عین حال شاهد نوعی نظم و نظام در ساخت و ساز این دانشگاهها بودیم. اما متاسفانه از سال ١٣٦٨ به بعد ما به تاسیس و ساخت دانشگاههای متعدد و فراوان اما بیرویه و نامنظم روی آوردیم که نتیجه آن را امروز در جامعه دانشگاهی کشور شاهد هستیم.
دشمن بین رشتهای هستم
شاپور اعتماد در بخش دیگری از صحبتهایش به وضعیت فلسفه بین رشتهای در ایران انتقاد کرد و گفت: من دشمن بین رشتهای هستم. دلیلش هم این است که تاکید بر گسترش بینرشتهای اهمیت سیاستگذاری علمی را نشان میدهد. وی با توضیح وضعیت بین رشتهای در دانشگاههای امریکا گفت: متاسفانه ما از دنیا بیخبر هستیم. دولت حق ندارد در سیاستگذاری علمی دخالت کند. من اهل تخصص رشتهای هستم و معتقدم تاکید بر مطالعات بین رشتهای، رشتهبندی را به هم میزند. نتیجهاش هم آن میشود که امروز رییس ما آقای خسروپناه موضوع «فلسفه فلسفه اسلامی» را پیشنهاد میدهد و معتقد است که همه مشکلات علوم انسانی را با آن میتواند حل کند.
روزنامه اعتماد
نظر شما